شاید هیچ وقت متوجه نشه که هیچ کس اندازه من دوستش نداره ! دوست داشتن من از ته دله نه برای حفظ ظاهر ، علاقه ی قلبی بهش دارم ، هر موقع اسم مربی و باشگاه می یاد ، بیشتر از قبل دلم براش تنگ میشه ، حیف که نمی تونم بهش بگم ، مجبورم توی دل خودم نگه دارم ، لبخند های مینیاتوریش توی ذهنم مونده ،. صداش مثل یه ملودی توی گوشم ، نگاه های نازش حک شده توی چشم ،. صورت خوشگلش توی صورتم ، ۳ روز دیگه تولدشه خداکنه از کادویی که قرار بهش بدم خوشش بیاد ، برای اولین یه جواب خوب بده !

تولد ! اتفاقی که توی اون آدم ها دوباره متولد می شوند ، واژه عجیبه ؛ زمانی که موقع اش می رسه ، تو خوش حالی که آدم هایی که دوست شون داری کنارت هستند ، تا یک سال دیگر رو باهاشون وقت بگذرونی ! وقتی که تولد اون آدمی میشه که تو خیلی دوسش داری ؛ بیشتر از اون ، تویی که خیلی ذوق داری ، تو فکر گرفتن یه کادوی خیلی خوبی ، یه کادویی که هیچ وقت فراموش نکنه که تو براش خریدی ! اما متاسفانه آدم ها همه چی رو به سرعت فراموش می کنند ! حتی خودتو ، چون قدر دان تو نیستند ، هنگامی که به یه سگ محبت می کنی تا روزی که زننده ست فراموش نمی کنه ! هر بار هم که ببینت محبتش رو بهت می رسونه ، یاد بگیریم قدر دان باشیم !

با شروع ماه زیبای مهر ، شاه ماهی فصل ها پاییز ، خاطرات رنگارنگ آدم ها بیشتر میشه ، زیر بارون های پاییزی

دلم خیلی برات تنگ شده ، خوابتو دیدم ، همش توی این فکرم که پس که می بینمت ، چه روزی ، چه ساعتی ، شاید هیچ وقت بهت نگفتم ، که تو عزیز ترین دوست منی ! هیچ کس حق نداره تو رو ناراحت کنه ، هرکی اذیتت کنه با من طرفه ، دیدن تو همیشه آرامش قشنگی بهم میده ، که دوست ندارم با هیچی عوض کنم ، نگاه های نازت ، لبخند های مینیاتوریت ، صدای قشنگت ، صورت خوشگلت ، رو دوست دارم ! متولد پاییز من